شهدای قلعه کعبی
شهدای قلعه کعبی
آخرین اخبار فوتبال زیدون

در مسۣلخ عشقجز نکو را نکشند

روبه صۣفتان زشتخو را نکشند

 

زندگی نامه شهید علیرضا نوی

در تاریخ 6/4/1345 با تبسم این کودک در خانواده «نوی» نسیم مهر و محبت در روستای قلعهکعبی وزیدن گرفت و موجی از شادی در دلها به خروش آمد، نامش را «علیرضا» نهادند. او از کودکی در خانوادهای محترم و اصیل رشد کرد که در عشق به اسلام و تقیّد به احکام مذهبی زبانزد اهل روستا بودند. هوش و ادب این کودک مایه اعجاب همگان بود.

او دوران تحصیلات ابتدایی را در مدرسه «شهید عبدیپور(مولوی)» و راهنمایی را در مدرسه «شهید عبدالکریمشریعتی» روستای قلعهکعبی با موفقیت سپری نمود و برای ادامه تحصیل در مقطع دبیرستان به بهبهان عزیمت نمود و در دبیرستان «شهید بخردیان» مشغول به تحصیل شد.

همزمان با تحصیل، یکی از اعضای فعال انجمن اسلامی و بسیج روستا به شمار میرفت و در تمامی برنامههای فرهنگی و سیاسی و برگزاری مراسمات مذهبی و دعا، پیشآهنگ دوستان خود بود، بطوری که دوستانش، دوستداران انقلاب بودند.

با شروع جنگ تحمیلی اگرچه بیش از 15 بهار را تجربه نکرده بود ولی عاشقانه در پی دفاع از ناموس مملکت و حمایت از اسلام و امام بود، سرانجام با مراجعه مکرر و اصرار مداوم، مسئولین وقت را وادار کرد که او را به جبهه اعزام نمایند. شهید علیرضانوی پس از گذراندن دوره آموزشی به جبهه اعزام شد و در سالهای 62،61 و 63 به ترتیب در عملیاتهای والفجرمقدماتی، خیبر و بدر حضور فعال و موثر داشت. مجروحیت از ناحیه دست در عملیات «بدر» را به هیچ انگاشت و با چنین شجاعتی در عرصهی نبرد حاضر شد که مسئولین وقت سپاه او را به سمت جانشین فرمانده پاسگاه، در جزیره مجنون برگزیدند.

این شهید عزیز در عین حال، چنان بر علم و دانش عشق میورزید که توانست، علیرغم حضور مداوم در جبهه نبرد، در اسفند ماه 1364 مدرک دیپلم اقتصاد خود را با موفقیت اخذ نماید.

حضور موثر این جوان برومند در پشت جبهه و دفع فتنههای ضد انقلاب، کمتر از حضور وی در جبهه نبود و اگر به دقت به وصیتنامهاش بنگریم، میبینیم با چه سوزی در پی هدایت نسل جوان و سادهلوحان و فریبخوردگان است و از چه افق و منظری عالی به این عالم مینگرد. شهید علیرضا نوی لحظه لحظهی زندگی پر بارش را وقف مبارزه با بی عدالتی و جهل و ظلم نمود و در این راه همچون شهابی بود که سینه شب را شکافت و خود سوخت، اما در دلها همچنان یاد و خاطرهی مهربانیهایش ماندگار است.

او که قبل از ایام خدمت سربازیاش چند سال داوطبانه در جبههها به سر برده بود با شروع خدمت مقدس سربازی به سپاه پاسداران میپیوندد و پس از گذراندن دوره آموزشی تخصصی بهدلیل لیاقت و سابقه درخشان به عنوان نیروی زبده در قسمت طرح عملیات لشکر«42 قدر» به کار گرفته میشود و در عملیاتهای کربلای 4 و بعد از آن کربلای 5 حضوری موثر و شجاعانه دارد.

در پی اقدام ضد انسانی و ناجوانمردانه حزب بعث مبنی بر بمباران شیمیایی، مجروح و طبق توصیه دکتر باید به تهران منتقل شود اما نیاز ضروری به او در جبهه و شور و شوق رسیدن به محبوب در زیر پرچم امام، او را آرام نمیگذارد و پس از سر زدن به خانه بیدرنگ به جبهه بر میگردد و در تاریخ 5/12/65 در عملیات تکمیلی کربلای 5 در حالی که پیشرو و راهنمای نیروهای رزمی لشکر بود، سوار بر موتورسیکلت مورد اصابت ترکش خمپاره قرار میگیرد و چند ساعت پس از اعزام به بیمارستان در اهواز به آرزوی دیرینهی خود که همانا وصال به معبود است، میرسد و با تمام وجود به ندای «ادخلی جنّتی» پروردگارش لبیک میگوید. پس از چند روز، مردم حق شناس و غیور زیدون در حالی که زمزمه«يا ليتني كنت معهم فأفوز فوزا عظيما» بر لب داشتند، جسم پاک این لاله پرپر را طبق وصیتاش در زادگاهش روستای قلعهکعبی در کنار دیگر شقایقهای به خون نشسته، با بدرقهای بینظیر مشایعت کردند. روحش شاد و راهش پر رهرو باد.

خاطره ای به نقل از یکی از همرزمان شهید

پس از چند روز اقامت در پادگان «شهید غلامی» همراه شهید نوی به هورالعظیم در منطقهی شتلی اعزام شدیم. منطقه هورالعظیم خصوصیات ویژهای داشت از جمله اینکه هیچ ارتباطی با خشکی در روز امکانپذیر نبود و تنها محل مانور برای درگیری چند متر مربع یونولیت شنا ور بر روی آب بود. دیگر اینکه تهیه مایحتاج رزمندگان مانند آب و غذا به سختی صورت میگرفت و بچهها باید برای استتار هر روز نیهای جدیدی تهیه میکردند که گاه به شهادت آنها منجر میشد.در این شرایط دشوار چند قایق گشتی عراقی میتوانست در عرض چند دقیقه پاسگاه ما را به تصرف خود درآورد اما طبق وعده الهی چنان رعب و وحشتی از رزمندگان اسلام در دلهایشان حاکم بود که جرأت هیچ حرکتی در روز نداشتند.

معمولاً همه بچهها به جز سه یا چهار نفر از نیروها شب را استراحت میکردند و فرمانده پاسگاه یا جانشین او «شهید نوی» به نوبت کشیک میدادند، من هم بیسیمچی پاسگاه بودم، اما «شهید نوی» اکثر شبها را تا صبح بیدار میماند و به تهجد ، نماز شب و قرآن خواندن مشغول میشد.

شبی در حال گفتگو با «شهید نوی» بودم که صدای تک گلولهای توجه ما را به خود جلب کرد. با سرعت به سمت کمین پاسگاهمان که صد متر جلوتر بود رفتیم، مبادا مورد حمله قرار گرفته باشیم. وقتی به نگهبان رسیدیم، دیدیم هیچ خبری نیست و شلیک از آن طرف نبوده است. به سرعت به سمت پاسگاه برگشتیم و دیدیم همه چیز در آرامش کامل به سر میبرد. در حال تفحص، بالای سر نیروها «شهید نوی» ابرازکردند که بوی سوختگی احساس می کنم و ما را به طرف رزمندهای اهل رامهرمز هدایت کردند. یکباره متوجه شدیم دود از کیسهخواب ایشان برخاسته و جای گلوله در آن پیدا بود و با اختلاف کمی از پای او به یونولیت اصابت کرده بود.آن رزمنده اطلاعی نداشتند که تیر چگونه و از کجا شلیک شده و نمیدانست که کار عراقی هاست یا خود او؛ فقط میگفت: در خواب دیدم عراقیها به ما حمله کردهاند.

 

برگزیدهای از وصیت نامه شهید علیرضا نوی

بسم الله الرحمن الرحیم

{إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الَّذِينَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِهِ صَفًّا كَأَنَّهُمْ بُنْيانٌ مَرْصُوصٌ} (الصف/4)

«خدا آن مؤمنان را كه در صف جهاد كافران مانند سد آهنين همدست و در عهد با وفا و پايدارند بسيار دوست ميدارد. »

با سلام و درود به امام زمان (عج) و نائب برحقش حضرت آیت الله خمینی و با درود بیکران بر شهدای اسلام از صدر تا کنون و سلام بر ملت مسلمان ایران.

خداوندا! چیزی نبودم و نیستم ولی این عشق به تو بود که روح و حال به تصمیمگیریهایم داد تا در مقابل آرزوهای دنیوی استقامت و ایستادگی کنم. پروردگارا! هر کس آرزویی دارد من هم یک آرزو دارم که مرا به عنوان یکی از بندگان شاکر به درگاهت قبول کنی. خدایا! به رضای تو و بخشش تو دل بستهام و به کرم تو امیدوارم؛ والله همچنین قدرتی نداشتم که به میان آتش و خون روانه شوم چون عشق به معشوق و محبوب است که وارد شدم.

تو مپندار که مجنون سر خود مجنون شد از سمک تا به سُهایش کشش لیلی بود

برادران و خواهرانم دوران غفلت سپری شده است، از خواب غفلت بیدار شده اید، از اختلاف و تشتّت احتراز کنید و همه تحت پرچم نیرومند توحید مجتمع گردید. اختیار خود را به هیچ کشوری ندهید و دنبالهرو کشورهای استعماری نباشید و کاخ عظمت و استقلال خود را بر پایه های دین خدا، که اسلام است، استوار سازید و از روح قرآن الهام بگیرید و در راه عزت و سربلندی اسلام گام بردارید و افکار شوم و خطرناک شرق و غرب را مهار سازید و همیشه مجاهدان راه خدا را در هر گوشهای از جهان باشند، یاری و رهبری نمایید.

شما شخصیت و بزرگی و حریّت خویش را حفظ نمایید و با جهل و بی سوادی و خرافات مبارزه کنید و جوانان خود را چنان پرورش دهید که در مقابل دین خدا - که همانا اسلام است - و کشور و دوستانتان متعهد باشند تا دیو استعمار از شما مأیوس گردد. ای مسلمانان عزیز و ای ملّت قهرمان ایران شما شایستگی خویش را به اثبات برسانید. منابع گرانبهای علوم اجتماعی، اخلاقی و اقتصادی قرآن را استخراج کند و برنامه های دین مبین اسلام را به جهانیان عرضه بدارید و عملاً به آنها بفهمانید که اسلام نیامده تا در معابد، گوشه نشین گردد، بلکه آمده است تا سعادت و ترقی بشر را تأمین نماید.ای جوانان رشید اسلام! شما در این پیکار مقدس و هدف بزرگ انسانیت مسئولیت و سهم بیشتری دارید باید بجوشید و بکوشید و برای پیشرفت ترقی اسلام و برای پیشبرد و هدف مقدس امام زمان (عج) جدیّت نمائید.

خداوندا! عاشق را به معشوق و محب را به محبوب و سعید را به سعادت و شقی را به شقاوتش برسان. پرودگارا! هدیهام را قبول کن. انالله و انا الیه راجعون.

بخش دوم وصیت نامهام با همولایتیها و آشنایان عزیز است. من 20 سال از عمرم را در میان شما بسر بردم و لازم دیدم بخشی از وصیت نامهام را به شما اختصاص دهم. اول با معدودی که به بیراهه میروند و قدم در راه شیطان نهاده اند خواهش میکنم تا دیر نشده درس عبرت بگیرند و بازگردند زیرا در توبه الهی تا آخرین روز باز است؛ شما نباید عامل و دست نشانده شیطان باشید و خود و دیگران را در چاه ضلالت بیاندازید. شما عدهی معدود، باید به فطرت پاک خود برگردید و ببینید که بعد از هشت سال هنوز انقلاب به راه خود میرود و درافتادن با آن جز خواری در دنیا و آخرت نتیجه ای ندارد و اگر این سیر را ادامه دهید خواه ناخواه آبروی شما می رود. از شما می خواهم برای لحظهای هم که شده فکر کنید چرا این همه جوان، خون خود را نثار می کنند و تکه تکه می شوند. اینها چگونه مصمم، پا در میان باران گلوله مینهند. لحظهای به خود بازگردید و با خدا رازونیاز کنید که راه خیر و نیکی و توبه باز است.

دسته دیگر از هم ولایتیهای عزیزم - که با دل پاک خود به هر چیز مینگرند - خواهش میکنم به انقلاب و امام کمک کنند و بیطرف نباشند و به کمک بچههای حزباللهی بشتابند. بچههایی که با تمام وجود و در خفا برای رضای خدا کار میکنند و از همه چیز خود مایه میگذارند تا چرخهای انقلاب بچرخد و یاران واقعی امامند؛ خوشا به امام و آنها که یاران صادقی برای هم هستند. از شما خواهش میکنم با تمام وجود جنگ را در رأس مسائل قرار دهید؛ تازه ما با صدام لعنتی روبهرو شدهایم، چه برسد به اسرائیل. ما باید مسلمانان جهان را یاری کنیم و از بند ظلم برهانیم. جنگ را بر همه چیز ترجیح دهید، آنها که پشت جبهه هستند باید سینههای خود را برای دفع نیروهای دشمن در پشت جبهه آماده کنند. از همه شما میخواهم یاور امام و انقلاب باشید و وحدت خودرا حفظ کنید تا کسی نتواند از شما سوءاستفاده کند. مسجد را خالی نکنید و نماز جماعت را با شکوه و آرایش خاص برگزار کنید.

والسلام علی من اتّبع الهدی


 

 

نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 11 مهر 1391برچسب:, توسط کوروش آقایی _ میثم مهدوی _ علی عراری